بي بهونه

 

اوّليـْטּ حــس مــآבرمـْـ بــہ مَـنּْ



!!! تــَهــوُع بــُــوבْ !!!



اَز بـقيـــہ هيچْ انتظـــــآرے نـَבارَمـْ....
 
 

 

بَعضے وَقتـــا دوسـ دارَمـــ

 


 

دستَمُـ بذارَمـــ زیــر فَکَمـ


 

چِشمــ تــو چِشمــ خُــدا بِشَمــ


 

و بِهشـ زُل بِزِنَمــ و بِگَمــ  مثلا کِهــ چے؟؟؟

 

 

 

 

مگه قلــبـــــ مـــن بـــتـــــــ بــود...؟


که خدا تـــو را


براي شـکـستــنــ ـش فرستاد…

 

 

سلام دوستاي گلم چطورين؟ به پيشنهاد يكي از دوستاي ماهم كه خييييييلي دوسش دارم قراره تا بعد از امتحانام ديگه آپ نكنم وبچسبم به درسم واسم دعاكنيد امتحانامو عالي بدم واااااااااي بعدشم كنكور دارم ....پس فعلا بااااااااي خيلي دوستون دارم

 

 

 

آنقدر ميوه هاي سمپاشي شده به خوردمان دادند
که اين روزها
با حرف هايمان هم ، آدم مي کشيم . . .

 

 

چـه【 زخـم 】هـایی بـر בلـم خـورב ؛تـا یــاב گرفــتم ...

 

کـه هـیــچ【نــــوازشـی 】،

بـــــــــیבرב نــیست! !

 

+نوشته شده در یک شنبه 15 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت18:11توسط فرشته ي جامانده روي زمين | |

 
كــاش گاهي خدا

 

از پشتـــ ابرها مي آمد

گوشمـــ را محكم ميگرفتـــ و داد ميزد:

آهــاي!بگيـــر بشين ! انقد غر نزن! همينه كه هستـــ ...

بعد يه چشمكــ ميزد و تو گوشم ميگفتـــ:

همهـ چي درست ميشه....

 

بعضــــــی ها گـــریه نمی کنند !

اما….

از چشـــــم هایشان معـلـوم است که

اشکــــی به بــزرگی یــک سـکــــوت ،

گــــوشه چشـمـشان به کمیــــــن نشــستـه...

شنیده بودم " پـــا "، " قــلب دوم " است

امّا باور نداشتــــــــم

تا آن زمــــان كه فهمیــــدم

وقتـــــی دل مانـــدن ندارم ...

پای ایســــتادن هــــــــــم نیست ...!!! ♥♥

 

اینــــجا تا پیراهـــنت راســـیاه نبینند

باور نمـــی کنند چیزی

از دســــت داده باشـی ...!!!♥♥♥


شبها


زیر دوش آب سرد


رها میکنم  بـغـــــض



زخمهایم را


هیــــچ کس اشکهای  بی کسی ام را  نــدیــد


با حق به جانبی میگویند

خیلی خوشی


خوشی زده زیر دلــــت!


هه ...


آری! من میخواهم تو اینگونه بیندیشی !

 

+نوشته شده در چهار شنبه 11 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت9:33توسط فرشته ي جامانده روي زمين | |

سلام دوستاي جيگلم حالم چند روزيه بهتر شده ديگه فعلا بغض نميكنم ولي نميدونم ديشب چم شده بود از سردرد داشتم ميمردم ديگه فك كنم عينكي شدنم حتمي شده وااااااااااااااااااي

روز زن و مادر به همه ي خانوما و مادراي مهربون به خصوص مامان جونيه خودم كه عاشقشم تبرييييييييييييييييييك!!!!

باكسي كه دوسش داري فيلم نبين،آهنگ گوش نده،پياده روي نرو،خاطره نساز!وقت نبودنش ميفهمي كه چي ميگم

اين روزها هركي منو ميبينه ميگه واااااي خوشبحالت چقد لاغرشدي رمز موفقيتت چي بوده؟من فقط لبخند ميزنم وتو دلم ميگم:بازيچه شدن

نبين كه ميخندم من يكي..........باوركردم..كارم از گريه گذشته...

اين روزها برخي ها از سپرده ات هم بهره ميخواهند..دلت را به هر كسي مسپار

من خيلي وقته كارت قرمزمو گرفتم..فقط دارم اروم اروم زمينو ترك ميكنم واسه وقت كشي...!

دلم ميگيرد وقتي ميبينم او هست...من هم هستم.....اما قسمت نيست.!

بعضي هارو از دور كه ميبيني ميدرخشن......جلو كه ميان ميبيني درخششون مال خورده شيشه هاشونه.....!

كاش بعضي ها بدونن مخاطب خاص شدنشون نتيجه ي احساسات خاص طرف مقابلشونه نه ويژگي هاي فرديشون

خوش بحالت فاحشه..چون با تنت بازي ميكنن نه بادلت.........!

خدايا مگر خودت بهم حق انتخاب ندادي؟پس چرا انتخابم درآغوش كس ديگري است؟

+نوشته شده در چهار شنبه 11 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت9:9توسط فرشته ي جامانده روي زمين | |

"نامه یک زن ایرانی به مرد هموطنش"


پیاده از کنارت گذشتم، گفتی: "قیمتت چنده خوشگله؟"

سواره از کنارت گذشتم، گفتی: "برو پشت ماشین لباسشویی بنشین!"

در صف نان، نوبتم را گرفتی چون صدایت بلندتر بود

در صف فروشگاه نوبتم را گرفتی چون قدت بلندتر بود

زیرباران منتظر تاکسی بودم، مرا هل دادی و خودت سوار شدی

در تاکسی خودت را به خواب زدی تا سر هر پیچ وزنت را بیندازی روی من

در اتوبوس خودت را به خواب زدی تا مجبور نشوی جایت را به من تعارف کنی

در سینما نیکی کریمی موقع زایمان فریاد کشید و تو پشت سر من بلندگفتی: "زهر مار!"

در خیابان دعوایت شد و تمام ناسزاهایت فحش خواهر و مادر بود

در پارک، به خاطر حضور تو نتوانستم پاهایم را دراز کنم

نتوانستم به استادیوم بیایم، چون تو شعارهای آب نکشیده میدادی

من باید پوشیده باشم تا تو دینت را حفظ کنی

مرا ارشاد می کنند تا تو ارشاد شوی!

تو ازدواج نکردی و به من گفتی زن گرفتن حماقت است

من ازدواج نکردم و به من گفتی ترشیده ام

عاشق که شدی مرا به زنجیر انحصارطلبی کشیدی

عاشق که شدم گفتی مادرت باید مرا بپسندد

من باید لباس هایت را بشویم و اطو بزنم تا به تو بگویند خوش تیپ

من باید غذا بپزم و به بچه ها برسم تا به تو بگویند آقای دکتر

وقتی گفتم پوشک بچه را عوض کن، گفتی بچه مال مادر است

وقتی خواستی طلاقم بدهی، گفتی بچه مال پدر است
نه دیگر من به حقوق خود واقفم، و برای گرفتن برابری در مقابل تو تا به انتها استوار و مستحکم ایستاده ام زیرا به هویت خود رسیده ام، به هیچ وجهی از حق خود نخواهم گذشت
من با تو برابرم، مرد
احتیاجی ندارم که تو در اتوبوس بایستی تا من بنشینم
احتیاجی ندارم که تو نان آور باشی
احتیاجی ندارم که تو حامی باشی
خودم آنقدر هستم که حامی خود و نان آورخود باشم
با تو شادم آری، اما بدون تو هم شادم!
من اندک اندک می آموزم که برای خوشبخت بودن نیازمند مردی که مرا دوست بدارد نیستم
من اندک اندک عزت نفس پایمال شده خود را باز پس می گیرم
به من بگو ترشیده، هرچه می خواهی بگو. اما افتخار همبستری و همگامی با مرا نخواهی یافت تا زمانی که به اندازه کافی فهمیده و باشعور نباشی
گذشت آن زمان که عمه ها و خاله هایم منتظر مردی بودند که آنها را بپسندد و در غیر اینصورت ترشیده می شدند و در خانه پدر مایه سرافکندگی بودند
امروز تو برای هم گامی با من (و نه تصاحب من - که من تصاحب شدنی نیستم) باید لیاقت و شرافت و فروتنی خود را به اثبات برسانی
حقوقم را از تو باز پس خواهم گرفت. فرزندم را به تو نخواهم داد
خودم را نه به قیمت هزار سکه و یک جلد کلام الله که به هیچ قیمتی به تو نخواهم فروخت
روزگاری می رسد که می فهمی برای همگامی با من باید لایق باشی - و نیز خواهی فهمید همگام شدن با من به معنای تصاحب من یا تضمین ماندن من نخواهد بود
هرگاه مثل پدرانت با من رفتار کردی بی درنگ مرا از دست خواهی داد
ممکن است دوست و همراه تو شوم اما ملک تو نخواهم شد ...


fvبرگرفته از وبلاگ سكوت شب

 

 

جمعه 18 آذر 1390
  •  
  •  
  •  
  •  
  •  
  •  
|

+نوشته شده در سه شنبه 10 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت10:43توسط فرشته ي جامانده روي زمين | |

الزايمر درد نيس براي بعضي ها درمان است

     گيسوانم نوازش دستي راميخواهد باطعم ناز...نه نياز  

+نوشته شده در دو شنبه 9 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت11:16توسط فرشته ي جامانده روي زمين | |

 

زمين گرده يعني بامن شروع كردي بامنم تمومش ميكني

بازم ميل خودته...برو دوراتو بزن

بگذار انچه از دست رفتنيست از دست برود من انچه را ميخواهم كه به رنگ التماس الوده نباشد

ادمها دروغ نميگويند...

اگرچيزي ميگويند صرفا احساسشان درهمان لحظه است....نبايد روش حساب كرد

سلام دوستاي گلم

امروزبهترم چون ديروز باعقشم كلي بهم خوش گذشت 

دوستاي جون جونيم واسه تبادل لينك منو اول تو وب خودتون لينك كنيد بعدش درصورت لينك شدن من توسط شما سيستم بطورخودكارشمارو تو وب من لينك ميكنه

+نوشته شده در دو شنبه 9 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت11:6توسط فرشته ي جامانده روي زمين | |

 

از همه شاكيم...

چرا انقد دل منو ميشكونيد؟؟؟؟؟؟مگه من چيكار كردم؟؟؟انقد دلخورم ميكنيد كه داغون ميشم 

خسته ام............كوه نكنده ام

.

.

.

دل كنده ام...........!

نميدونم بمونم و ببخشم يا......

يا چشامو رو عشقم ببندم وبرم........

سردوراهي موندم.............

يه وقتايي حس ميكني انقدر غصه هات بيشماره كه...

كه حتي دنياهم جاشونداره

خودم له شدم تا تو غمگين نشي

شكستم كه هيچوقت دلت نشكنه تو هرجايي هستي شاد باش كه اين اخرين ارزوي منه

ولي بعضي وقتا فك ميكنم خيلي ادم ناشكريم چون اين همه ادم داره واسم بال بال ميزنه ولي من............

اين نيز بگذرد.................

+نوشته شده در یک شنبه 8 ارديبهشت 1392برچسب:حرف دلم,ساعت10:56توسط فرشته ي جامانده روي زمين | |